۳۲سالی که گذشت و هفت ساله شد از گذر آن روزها
دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا
خیلی وقتها نمیدانم باید بگویم که این آخرین سلام من خواهد بود یا اینکه آخرین خداحافظی...یک دنیا دلم گرفته است و پرازبغضهای نترکیده هفت ساله ام اکنون...در گوشهایم یک هندزفری که آهنگی را هزاران بار میشنود و زمزمه میکنه وبغضهایم که انگار هیچگاه تصمیم به ترکیدن ندارند... ازسویی دیگر گذر عمر و تنها یادگار از زندگی تعدادی خاطرات شیرین وتعدادی هم شاید که تلخ... ازیکطرف هم کنجکاوی اطرافیان که چرا ازدواج نمیکنه،چرا ازدواح نمیکنی ...وچرا ازدواج نکردی.. ودر پاسخ همه اینها بغضهایی سنگین وسکوت و حلقه بسنن اشکی که کاش یکبار جاری میشد ومرا ازاین حال جدا میساخت... اینروزها بیشتر دلم گرفته است...دیگرخسته شده ام ...خسته ... یک دنیا اینروزها بیشتر دلتنگم واین دلتنگیها آخر روزی یا شبی ... با آنکه زمان آن قدر سخت میگذرد اما اینطورهست که زود میگذرد... واکنون اینروزهاچقدر زود خود را درسن۳۲سالگی میبینم... ۳۲سالگی که شاید هیچوقت لحظه ای فکر نمیکردم که حال وروزم چنین باشد... آنقدر خانواده وتشکیل خانواده دادن را دوست داشتم اما نمیدانم که چرا حال وروز اینروزهایم چنین شده است... وچرا رها نمیشوم ازاین حال وروز... آخر چرا ازیادم نمیروی... حالا میفهمم آنها که فراموشی میگیرند چه شده که فراموشی گرفته اند ...چون آنها هم چیزی ،کسی ،جایی اتفاقیازیادشان نمیرود... من که به آرزوهایم نرسیدم ... امیدوارم که تو به آرزوهایت رسیده باشی... کاش روزی برسد که دیگر این خستگیها ادامه نیابد....

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

سه شنبه 6 شهريور 1397برچسب:, :: 10:2 ::  نويسنده : احسان

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 1172
بازدید کل : 234273
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک